روزهای پایانی سال ۹۸
سلام عشقای من این چند وقت اتفاقای عجیب افتاد یکیشون خیلی بد بود اول اینکه بیست دی ماه ۹۸ بود که عزیزتون رو از دست دادیم و هممون خیلی غصه خوردیم بعد از اینکه چهل روز از رفتن مامان بابایی گذشت دکترا فهمیدن یه ویروس خطرناک اومده و گفتن نباید از خونه هامون بیرون بیاییم الان سه ماه و ده روز گذشته هنوز هم قرنطینه هستیم و نباید بریم مثل قبل بیرون و گردش و مسافرت متاسفانه تولد یک سالگی عشق من رایبد خوشگلم هم کنسل شد و حتی نتونستم ببرمت آتلیه اما هیچی مهمتر از سلامتیمون نیست و اینکه باید بدونیم اگر بمونیم خونه از خودمون و حتی اطرافیانمون مراقبت می کنیم
پس تولد گل پسر تو خونه گرفتیم و از اون روز حتی آرنیکا جونم کلاس اولش رو آنلاین گذروند با معلم مهربونی که فوق العاده دلسوز بود و بهش خوندن و نوشتن را یاد داد مسافرت هم نرفتیم و فقط هفته ای یکبار بابا مارو میبره یه جاهای خیلی خلوت خلوت تو جاده که رایبد ارنیکا بازی کنن و هوا بخورند
تولد یک سالگی گل پسرمون که تو قرنطینه بود
ایناهم عکس دومین عید نوروز رایبد
پس تولد گل پسر تو خونه گرفتیم و از اون روز حتی آرنیکا جونم کلاس اولش رو آنلاین گذروند با معلم مهربونی که فوق العاده دلسوز بود و بهش خوندن و نوشتن را یاد داد مسافرت هم نرفتیم و فقط هفته ای یکبار بابا مارو میبره یه جاهای خیلی خلوت خلوت تو جاده که رایبد ارنیکا بازی کنن و هوا بخورند
تولد یک سالگی گل پسرمون که تو قرنطینه بود
ایناهم عکس دومین عید نوروز رایبد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی