آرنیکاآرنیکا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره
رایبدرایبد، تا این لحظه: 5 سال و 1 ماه سن داره

عاشقانه مادرانه

جشن الفبای آرنیکا و ۱۴ ماهگی رایبد

سلام به گلای خودم عشقای من این روزا چه کسل کننده میگذره هنوز رفتن به بیرون خطرناکه و هنوز هم باید تو خونه بمونیم و از خودمون مراقبت کنیم تا سلامت باشیم🥰 بالاخره کلاس اول آرنیکا تموم شد و دخترم الفبا رو یاد گرفت و الان میتونه بخونه و بنویسه هر چند که خیلی سخت بود و خاطره شد این مدل کلاس اول رفتن اما خانم شاه کرمی معلم آرنیکا معلم مهربون و دلسوزی بود و ما خدارو هر لحظه شاکر بودیم که ایشون با دل و جون درس میدن خوب بالاخره اکر کرونا نبود براشون تو مدرسه جشن الفبا میگرفتن اما حالا که نمیشه پس مامان سمانه چکارست خودم برای دخترم جشن گرفتم که البته دقیق ماهگرد چهارده ماهگیه رایبد جونمم شد پس ش ک کیک به دو مناسبت بفرمایید اینم عکسای خوشگلتو...
21 خرداد 1399

روزهای پایانی سال ۹۸

سلام عشقای من این چند وقت اتفاقای عجیب افتاد یکیشون خیلی بد بود اول اینکه بیست دی ماه ۹۸ بود که عزیزتون رو از دست دادیم و هممون خیلی غصه خوردیم بعد از اینکه چهل روز از رفتن مامان بابایی گذشت دکترا فهمیدن یه ویروس خطرناک اومده و گفتن نباید از خونه هامون بیرون بیاییم الان سه ماه و ده روز گذشته هنوز هم قرنطینه هستیم و نباید بریم مثل قبل بیرون و گردش و مسافرت متاسفانه تولد یک سالگی عشق من رایبد خوشگلم هم کنسل شد و حتی نتونستم ببرمت آتلیه اما هیچی مهمتر از سلامتیمون نیست و اینکه باید بدونیم اگر بمونیم خونه از خودمون و حتی اطرافیانمون مراقبت می کنیم پس تولد گل پسر تو خونه گرفتیم و از اون روز حتی آرنیکا جونم کلاس اولش رو آنلاین گذروند با معلم مهرب...
12 خرداد 1399

هشت ماهگی رایبد

سلام عشقای من رایبد خوشگل من هشت ماهه شدی و یک دنیا دوستت داریم قبلا فکر میکردیم خانوادمون تکمیله اما با ورود شما عشقمون و زندگیم و خانوادمون تکمیل تر شد انشالله چشم بد از هممون دور باشه خوشگل مامان غذاخور شدی شش ماه و نیم که شدی شروع کردی چهاردست و پا رفتن اولش اروم میرفتی و میوفتادی اما الان اووووف اما خیلی شیطونی دیگه همه جارو میگیری راه میری یه کوچولو مونده تا کامل راه بیافتی هفت ماه و چهار روزت که بود یه دندون دراوردی و تو یک هفته چهار تا دندون دراوردی مرواریدای قشنگت مبارکت باشه عزیز دلم خور دیگه معلومه شما پسری و شیطون تری زبل تری  و میخواهی سریع راه بری این روزا واقعا به هیچ کارم نمیرسم مخصوصا روزا که همش به ...
3 آذر 1398

پنج ماهگی داداشم رایبد

سلام به رایبد عزیزم شما پنج ماهه شدی عشق مامان یک پسر خندون که از چهل و هفت روزگی به همه لبخند زده و معرفی به پسر خندون عزیزکم انشالله همیشه رو لبات خنده باشه ما برای خنده هات میمیریم دلبر من انشالله چشم بد ازت دور باشه شما سه ماه اول خیلی خوب رشد کردی و وزن گرفتی اما ماه چهارم بخاطر رفلاکس شیر کمتر خوردی وماه پنجم هم بهتر بودی از وقتی که رفتی تو ماه شش خیلی بهتر شیرتو میخوری منم کم کم دارم بهت خوراکی و غذاهای خوشمزه تر میدم اولش دوست نداشتی و تف میکردی ولی الان بهتر میخوری تو عشق ما سه تا شدی لازمه بگم که عاشق آرنیکا هستی و تا اون حرف میزنه شما میخندی بس که جیگری ...
17 مرداد 1398

افتادن اولین دندان شیری

سلام عزیز دلم امروز اول خرداد سال ۹۸ شما ساعت هشت شب اولین دندون شیریت افتاد.اولش گریه کردی اما بعد خوشحال بودی دندونت رو گذاشتی زیر بالش و فرشته مهربون برات زنجیر و یه قلب تو گردنی اورد🤗🤗🤗...
17 مرداد 1398