من و تو و عشقمون
می خواهم امشب از ماه قول بگیرم که هر وقت دلم برایت تنگ شد
در دایره حضورش تو را به من نشان دهد
می خواهم امشب با رازقی ها عهد ببندم
در دایره حضورش تو را به من نشان دهد
می خواهم امشب با رازقی ها عهد ببندم
هر وقت دلم هوای تو را کرد
عطر حضور مهربان تو را با من هم قسمت کنند
می خواهم امشب با دریای خاطره ها قرار بگذارم
که هروقت امواج پر تلاطم یادها خواستند قایق احساس مرا بشکنند
دست امید و آرزوی تو مرا نجات دهد
عطر حضور مهربان تو را با من هم قسمت کنند
می خواهم امشب با دریای خاطره ها قرار بگذارم
که هروقت امواج پر تلاطم یادها خواستند قایق احساس مرا بشکنند
دست امید و آرزوی تو مرا نجات دهد
می خواهم امشب با تمام قلب هایی که احساس مرا می فهمند و می شنوند
پیمان ببندم که هر وقت صدای قلب بی قرار م را هم شنیدند
عشقم را سوار بر ضربانهای بی تابی به تو برسانند
تمام قلبم خلاصه می شود در عشق تو !
تمام نگاهم فدا میشود در عمق چشمان تو !
بی وفا نشده ام که روزی دل بکنم از دنیای عاشقانه تو !
دنیایی که درونش آرامم ، تا تو باشی من نیز تنها با تو می مانم !
تا با هم برسیم به آرزوهایمان ، تا نشود حسرت رویاهایمان !
اگر نفسی در سینه است ، تو هستی که بودنت برایم زندگی دوباره است !
در این لحظه و همه لحظه ها ، در اینجا و همه جا تو هستی در خاطرم !
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی