شروع شیطنت های فسقلی
سلام دختر قشنگم
حالت که خوبه ایشالله همیشه خوب باشی دردونه ی من .از وقتی رفتم تو هفته 29 شما کارای جدید یاد گرفتی و حسابی داری شیطونی میکنی.خودتو میکشی محکم پا میزنی اما هنوز هم خانوم خانوم هستی با من میخوابی و با من هم بیدار میشی دلبرم.از شیطونی هات چی بگم که تو روز حسابی تلافی شب ها رو هم میکنی.پای کامپیوتر که میشینم خیلی اذیتم میکنی انگار خوشت نمیاد من بشینم تو روز اگر دراز بکشم خودتو یه جا گوله میکنی و اونقدر سنگین میشی که من از نفس می افتم و دوباره وایمیستم که تو اروم بشی.
دختر قشنگم اسم شما رو من و بابا حمید، آرنیکا گذاشتیم امیدوارم در آینده به داشتن این اسم قشنگ افتخار کنی همه هدفم این بود که نامت معنای زیبایی داشته باشه آرنیکا هم یعنی بانوی نیک سرشت آریاییالبته اسم یه گل خوشگل هم هست
که بهش میگن گل همیشه بهار
از اتاقت بگم که خیلی خیلی قشنگ شده .وسایلت رو هم چیدیم و منتظریم تا این دو ماه هم به سلامتی تموم بشه و تو بیایی پیشمون.تفریح منم تو این روزا شده دیدن اتاق شما باز کردن درب کمدت و جابجا کردن وسایلت.هر دقیقه میرم تو اتاقت و کلی با تو حرف میزنم. البته اینو بگم بابایی هم دست کمی از من نداره تو این کارا. راستی دیشب هم رفتیم دکتر و اقای دکتر گفت وزن شما الان شده به نظرم که وزنت خوبه جوجوی من.