آرنیکاآرنیکا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره
رایبدرایبد، تا این لحظه: 5 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره

عاشقانه مادرانه

بهشت من ...

1392/4/20 20:33
نویسنده : مامان سمانه
189 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر قشنگم

 دختری که شدی همه ی لحظه های زندگیم امروز می خوام فقط و فقط از حسم برای تو بنویسم . خدا من رو هم به بهشت دعوت کرد بهشتی که به همه ی مادران دنبا وعده داده.بهشتی که خیلی از مادرها بعد از تحمل سختی این مسئولیت بزرگ دلشون رو به رفتن به اونجا خوش می کنند و میگویند اشکالی نداره به جاش می ریم تو بهشت.اما عزیزم من الان به اون بهشت فکر نمیکنم چون ایمان دارم بهشت من تو و زندگی کردن با توست. زندگی کردن تو ثانیه ثانیه های با تو بودن . از وقتی تو رو تو وجودم حس کردم فهمیدم تو بهشتم.


دیگه خیلی وقته یادی از تفریح های گذشته ام نمیکنم دوچرخه سواری و کوهنوردی و ورزش که کل زندگیم رو تشکیل داده بود الان تقریبا محو شدند. بزرگترین تفریح من حرف زدن با تو شده دقایق زیادی رو به پوست شکمم زل میزنم اون موقع که داری زیرش تکون میخوری بعد خوشحالی همه وجودم رو پر میکنه.فکر کردن به تو و بزرگ شدنت و تحصیل و ازدواج و... همه ساعت های زندگیم رو پر کرده. چند ماهی هست که هر شب از خواب بیدار میشم و یه چیز شیرین میخورم و بعد منتظر واکنش تو میشم تا مطمئن بشم حالت خوبه.


نمیدونم شاید چند سال دیگه سختی مسئولیت مادر شدن شیرینی این لحظه های قشنگ رو که الان با تو  دارم از یادم ببره اما عزیزم من الان تو همین لحظه ها زندگی میکنم.دقایقی که حاضر نیستم اونا رو با چیزی عوض کنم.وقتی حرکت تو رو حس میکنم همه ناراحتی هام از یادم میره از خوشحالی بال در میارم حتی دیگه یاد اون یدونه تار موی سفیدی که دو ماه پیش باعث شد یک ساعت تموم ناراحت باشم نمیوفتم. قشنگی و لذت لحظه های با تو بودن اونقدر زیاده که ناراحتی چند روز پیش رو از یادم میبره وقتی ترک های رو پوستم رو دیدم انگار دنیا رو سرم خراب شد و اشک توچشام کمونه زد و بغض گلومو گرفت و خیلی خیلی ناراحت شدم اما این ناراحتی چند ساعت بیشتر طول نکشید و جاشو به خوشحالی تو رو داشتن داد.

وقتی تو قشنگی این لحظه ها زندگی میکنم همیشه از خدا میخوام که هیچ زنی را از لذت مادر شدن محروم نکنه و این لذت وصف ناپذیر رو به همه زن های دنیا هدیه کنه.

زیبایی این دقایق زندگی انگار منو بزرگ تر کرده خنده داره شاید عاقل تر شدم. این ثانیه ها باعث شده که قدر وجود مادرم رو بهتر بدونم و ارزش همه ی احساساتش رو بیشتر درک کنم.

 

خدایا شکرت به خاطر همه نعمت هایی که به من دادی و من فهمیدم و دیدم و حس کردم.

 

و

 

خدایا من رو ببخش به خاطر همه ی درب هایی که زدم و فهمیدم درب خانه تو نبوده.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

نازنین
6 دی 92 11:14
مادر بودن سخت ترین کار دنیاستاما لذت بی نهایتی داره عزیزم
پانته آ
22 دی 92 17:01
مامان خوشگل آرنیکا اگه شما بخاطره یه تار موی سفید 1ساعت ناراحت شدید پس من باید تا آخر عمرم ناراحت باشم چون یه عالمه موی سفید دارم عزیزم من دنباله صحبت های قشنگت که یه عالمه آرامش داره دعا میکنم خدا هیچ مادری رو از بچش نگیره و همیشه در کنارش بمونه
مامان سمانه
پاسخ
نه بابا جوونی به تار موی سفید نیست به دله اون موقع باردار بودم و حساس الهس آمین