بیست و یک ماه با دختری دوست داشتنی
سلام به یه دختر مامانی ناز ناز ناز به نام آرنیکا
گل همیشه بهار من این سه ماه که سر نزدیم اینجا هم اتفاقات زیادی افتاد...
یکیش عید نوروز بود و دید و بازدید که شما حسابی ازش استقبال کردید.
دخترم بزرگتر شدی و دیگه کلمه های زیادی رو میتونی بگی اما هنوز به جمله نرسیدیم
حرف زدنت که اونقدر شیرینه که هممون کلی دوست داریم و قربون صدقت میریم.یه هفته هم هست که یاد گرفتی میگی سلااااااااااااااام خوبی میسی
یه اتفاق خیلی مهم تر این بود که روز مبعث شما اخرین وعده شیر مامانیو خوردی و تموووووووووووووم
چون دیگه بزرگ شدی و همه چی میتونی بخوری. چند بار بی تابی کردی برای شیر خوردن اما زود یادت رفت و الان هم غذا خوردنت بهتر شده اما کمی عصبی شدی که همه میگن خوب میشه به خاطر شیر نخوردنته.
یه اتفاق مهم دیگه چاپ یکی دیگه از کتاب هام بود که حسابی منو خوشحال کرد کتاب معجزه آرامش. از این به بعد هم قراره دوباره کارم رو شروع کنم و با کمک و البته همکاری شماکتابهای بیشتری رو ترجمه کنم.
آرنیکای قشنگم
سفره هفت سین که آرنیکا هم در چیدمانش نقش داشت
روز اول عید
آب دادن به گلهای خونمون از چند روز قبل از عید شد وظیفه اصلی شما !!!
چه تیپی هم زدی مامانی
دیگه وقتی کارت باغبونی شده میری گل هم انتخاب میکنی پس
بقیه اوقاتت رو هم در پاسیو منزل به توپ بازی آب بازی تاب بازی و ... میگذرونی عشقمممممممم
وقتی هم که خرید میریم شما کلا از قسمت توپ فروشی در نمیایی
مامانی توپ چند تا چند تا تو دستت میگیری؟؟؟!!!
موافقی بیای بریم؟؟؟!!!
باشه گلم نیا بمون بازی کن
عکسای یه روز خوب ویلای آبسرد
و بالاخره یه عکس هم با مامانت گرفتی!!
بعد هم که اومدیم خونه شما هنوز تو آبسرد مونده بودی انگار
عزیزم یه کار جدید هم که این چند وقت یاد گرفتی اینه که من هم اصلا از این بابت خوشحال نیستم
هر کاری هم میکنم بی خیال نمیشی که نمیشی از صبح که بیدار میشی میگی لاک لاک لب لب!!
حالا بریم سراغ کیک این ماه هورااااااااااااااااا
دخترم بیست و یک ماهه شدی مبارکت باشه
دختر قشنگممممممممممممممممممم