منتظرت بودم....
شب به گلستان تنها منتظرت بودم بادة ناکامی در هجر تو پیمودم منتظرت بودم ، منتظرت بودم آن شب جانفرسا من بیتو نیاسودم وه که شدم پیر از غم آن شب و فرسودم منتظرت بودم ، منتظرت بودم بودم همه شب دیده به ره تا به سحرگاه ناگه چو پری خنده زنان آمدی از راه غمها به سرآمد ، زنگ غم دوران ، از دل بزدودم منتظرت بودم ، منتظرت بودم پیش گلها ، شاد و شیدا ، میخرامید آن قامت موزونت فتنة دوران دیدة تو ، از دل و جان ، من شده مفتونت درآن عشق و جنون ، مفتون تو بودم &...