آرنیکاآرنیکا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره
رایبدرایبد، تا این لحظه: 5 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

عاشقانه مادرانه

منتظرت بودم....

شب به گلستان تنها منتظرت بودم                  بادة ناکامی در هجر تو پیمودم منتظرت بودم ، منتظرت بودم آن شب جان‌فرسا من بی‌تو نیاسودم     وه که شدم پیر از غم آن شب و فرسودم منتظرت بودم ، منتظرت بودم بودم همه شب دیده به ره تا به سحرگاه     ناگه چو پری خنده زنان آمدی از راه غمها به سرآمد ، زنگ غم دوران ، از دل بزدودم منتظرت بودم ، منتظرت بودم پیش گلها ، شاد و شیدا ، می‌خرامید آن قامت موزونت فتنة دوران دیدة تو ، از دل و جان ، من شده مفتونت درآن عشق و جنون ، مفتون تو بودم         &...
12 مهر 1391

گل امید

هوا هوای بهار است و باده باده ی ناب  به خنده خنده بنوشیم جرعه جرعه شراب در این پیاله ندانم چه ریختی، پیداست که خوش به جان هم افتاده اند آتش و اب فرشته روی من ای آفتاب صبح مرا به جامی از این آب آتشیب دریاب به جام هستی ما ای شراب عشق بجوش! به بزم ساده ما ای چراغ ماه بتاب! گل امید من امشب شکفته در بر من بیا و یک نفس ای چشم سرنوشت بخواب مگر نه خاک ره این خرابه باید شد؟ بیا که کام بگیرم از این جهان خراب ...
6 مهر 1391

سالگرد عشق....

در غروبی ارام هنگامی که یاس ها عطر حضور تو را پراکنده کردند و را به سمت مهربانیت قامت می بست و مرا به سوی تو هدایت می کرد صدای قلبم را شنیدم....     دومین روز از دومین ماه فصل عاشقان بود که مرا به تو نزدیک کرد  در لحظه ای به سبزی تمام دشت ها    به وسعت تمام اب ها و به درخشش تک ستاره های اسمان   صدایت گوشم را نوازش کرد دست بر سرم کشید  صدای تو پلکهایم را باز کرد به وسعت هفت اسمان بیداری     غروبهای زیبا و ارامی را در کنار تو و دل مهربانت و وجود سبزت با لحظه هایی رویایی سپری کردم. در طی این مدت صاعقه هایی هر چند کوتاه و گذرا دلهایمان را شکست و سبزین...
5 مهر 1391

بهار...

بهار را باور کن   باز کن پنجره ها را ،که نسیم روز میلاد اقاقی ها را جشن میگیرد وبهار روی هر شاخه، کنار هر برگ شمع روشن کرده است همه ی چلچله ها برگشتند و طراوت را فریاد زدند کوچه یکپارچه اواز شده ست و درخت گیلاس هئیه جشن اقاقی ها را گل به دامن کرده ست   خاک جان یافته است تو چرا سنگ شدی؟ تو چرا این همه دلتنگ شدی؟ باز کن پنجره را و بهاران را باور کن. ...
15 شهريور 1391

زندگی یعنی.....

زندگی یعنی همین امروز همین حالا یعنی در آغوشت تا همیشه تا فردا زندگی یعنی نگاه تو کوک کردن قلبم با صدای تو دل دادن به آهنگ دل پاکت سرور و عشق در فضایی ساکت زندگی یعنی همین دم که از دلتنگم می دانی از این حسم عشق را می خوانی زندگی یعنی داشتن قلب پرستو در این وادی پست و ناهنجار تو در تو   ...
14 شهريور 1391

دلم برای کسی تنگ میشود....

وقتی زلال آیینه از سنگ می شود                                                                کم کم دلم برای کسی تنگ می شود گویی غزل سرخوش صحرای عاشقی                             &...
4 مرداد 1391