آرنیکاآرنیکا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
رایبدرایبد، تا این لحظه: 5 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

عاشقانه مادرانه

این روزهای من .....

1391/11/16 17:19
نویسنده : مامان سمانه
207 بازدید
اشتراک گذاری

دارم فکر میکنم این چند وقته چه کار مهمی انجام دادم اما هیچی یادم نمیاد جز خوردن زورکی که شاید کمی این معده دردم رو خوب کنه.به شیرین بیان و بابونه فکر کردم اما ضرر خوردنش تو این دوران خیلی بیشتر از فوایدشه.Smiley from millan.net شبها هم که کلا مشغول ساندویچ درست کردن و یا شیر داغ کردنم.نمیدونم این همه غذا بعد از اینکه پایین میره کجا میره که گرسنگی من اصلا کم نمیشه.

شاید زخم معده گرفتم!!!!

شاید معدم کلا سوراخ شده!!!!

 

مامانم میگه چه بچه شکمویی داری اما فکر نکنم این همه غذا که به زور تو معده من جا میشه ربطی به یه فینگیلی دو و نیم سانتی داشته باشه!!!

جامو تو تخت با حمید عوض کردم ٣ قدم کمتر تا دستشویی هم خودش خیلیه.چراغ خوابم رو که نور سبز کمرنگی داره به جای اتاق خواب به دستشویی انتقال دادم نیم ساعت یه بار شنیدن صدای هواکش و نور زیاد اونجا خیلی اذیت کنندست.

وای چقدر دلم برای دکترم تنگ شده ، نگاهی مسئول ومهربان گاهی همراه با نگرانی ای کاش به جای سه هفته دوهفته دیگه وقت میگرفتم خیلی دیره تا ١٠ روز دیگه یه دنیا فاصلست

و بالاخره این ماه دوم بارداری با همه هیجان و نگرانیهاش تموم شد و من مشتاقانه پریدم تو ماه سوم به امید روزهای قشنگ تر و درد معده کمتر و خوابهای رنگین شبانه.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان سارا
16 بهمن 91 14:06
عزیزم ناراحت نباش اینها همه عادیه تا ماه 4 ایشالله بعدش خوب میشی.سعی کن چیزهای مقوی بخوری منم مثل شما بودم اما 4 به بعد خوب شدم
نوشین
16 بهمن 91 18:21
هههههههههه خیلی بامزه بود اما ناراحت نباش زود خوب میشی مامان شدن خیلی هم راحت نیست
مامان طلا
16 بهمن 91 18:23
خاله ندا
14 اردیبهشت 93 19:52
عالي بود !